وقتی حالمان از این که بد نیست بد است !

ساخت وبلاگ

بعضی وقت ها باید از پشت شیشه به خودت نگاه کنی تا بگی: این منم؟
پس چرا اینی که منم من نیستم.
این منم که سکوت کرده و لبخند میزند. پس کجاست آن شور و هیجان؟
باز هم خودت به خودت لبخند میزنی و سکوت میکنی و سکوتت میشود دلیلی بر نبود  من واقعیت.
میخواهی بنویسی.... قضاوت میشوی! متهم میشوی! ننویسی رسالتت چه میشود؟
گیج و منگ باز هم باید در دنیایت  قدم بزنی و هر وقت خسته شدی به کافه ای بروی و قهوه ای تلخ بخوری تا به تلخیهای زندگیت بخندی و یادت باشد انسانی و انسان عوض میشود و بعضی وقت ها لیست اولویتهایت  هم باید عوض بشود. مگر به خط نوار قلب که بالا و پایین است اعتقادی نداری؟ اگر صاف در یک جا بماند معنیش مرگ نیست؟
پس نگاهت را از نمودار اولویتهای زندگیت بردار و اجازه بده با قانون دنیا اون هم عوض بشه.
نه بد شدی نه هیچ چیز. عوض شدی و وقتی عوض شدی فقط نیاز داشتی مهر تایید را ببینی و وقتی دیدی تعجبت از  بد نبودن حالت بود؟
تو فقط به مهر احتیاج داشتی فقط باید تایید میشد و شد...
روندش یک روزه و یک شبه نبود. پس نه به خودت ایراد بگیر و نه به نمودار زندگیت.

همه دنیا بخاد و تو بگی نه, نخاد و تو بگی آره تموم.
همین که اول و آخر تو هستی, به محتاج تو محتاجی حروم.
یا علی.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴ساعت ۱۲:۳۹ ق.ظ  توسط محمد صادق افشاری  | 
بعد از مدت ها....
ما را در سایت بعد از مدت ها. دنبال می کنید

برچسب : حالمان, نویسنده : mohammadafshari94 بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1396 ساعت: 2:27