کاش انقدر راحت نمیگفتیم رفت.

ساخت وبلاگ
داره سال تحویل میشه... مثل سالهای قبل نه حوصله نوشتن یادداشتی دارم و نه حتی چیزی برای گفتن. به نظرم سال نود و هفت فقط سال نود و هفت بود

به چند نفری پیام میدهم. حالم از پیامهای آماده بهم میخوره. سعی میکنم به بیشتری ها ویس بدم. به نظرم صداها میتونن یک کارهایی با آدمها بکنن.

حالم از عید و تعطیلاتش بهم میخوره. یک جورهایی همه نظم زندگیم بهم میخوره و انگار دو هفته پرت.

لعنت به تلویزیون. یک وقتهایی، یک کسایی رو توش میبینی که یک روزهای، یک سالهایی باهاشون وقت گذروندی. بعد باید برگردی به خودت بگی بیخیال پسر. به یک ورش... یک جورهایی انگار حواله دادن رو خوب یادت داده سال نود  هفت.

به دستها فکر میکنم. رفقایی دارم که  دستهای زیبایی دارن. خوش به حالشون. سکوت محله را دوست دارم. یک جورهایی انگار همه چپیدن تو خونه ها.

دلم میخواد چند نفری رو بغل کنم. دلم براشون حسابی تنگ شده و نیستن. کی گفته آدم نمیتونه برای احمقها دلش تنگ بشه؟

باز لعنت به تلویزیون. لعنت به خیلی چیزها.کاش میشد تف کرد.

کی گفته بدی نمیتونه خوب باشه؟

به نظرم زندگی خیلی در هم برهم. یک مدل آنارشیستی  خاص. یک تو هم تنیدگی پیچیده که بالاخره باید ازش سر در بیارم.

سقوط تنها کلمه سال نود و هفته...

حوصله مرزبندی سالها رو ندارم. هنوز هیچی نشده دلم برای زمستان تنگ.

دلم میخواد بعضیها یادشون باشه که باید بهم تبریک بگن. یادشون نیست... بیخیال پسر... سبک، راحت و صبور.

کتاب شاهراه سینا دادخواه کتاب خوبی نیست. دوستش ندارم و پشیمانم از خریدنش.

مقاله سیمون دوبووار داره چشمک میزنه و هنوز هیچی از دو هزار صفحهی که باید براش بخونم جلو نرفته...

بچه ها هیچ کدوم نیستن... حوصلهم سر  میره تو خونه. تمرین نمیکنم. سعی میکنم رژیم غزاییم حفظ بشه که چربیها حمله نکنن. شل شدن عضلاتم حالم رو بد میکنه.

احتمالا امسال زیاد تر از قبل راه بروم.

نود و هشت باید خوب باشه. حق نداره به گه بودن نود و هفت باشه. یک جورهایی انگار حقمون هست بعد از این همه جون کندن اتفاقات خوب هم برامون بیفته.

با رفیقی تو   استرالیا صحبت میکنم. به تکراری بودن تمهای زندگی آدمها فکر میکنم.

پی نوشت: اینجا در هم برهم مینویسم. یک جورهایی انگار حوصله ر رعایت کردن قواعد نوشتاری رو ندارم.  میدونم متن جاهاییش معیار و جاهاییش عامیانه. دلم میخواد وبلاگم اینجوری باشه. یک جور دیکتاتوری.

بیخیال پسر اینجا رو که کسی نمیخونه...

 

بعد از مدت ها....
ما را در سایت بعد از مدت ها. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadafshari94 بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 19 فروردين 1398 ساعت: 15:01